متن زیر را بخوانید.این ها مربوط به منطقهای در جنوب ایران است.
باتوجه به وضعیت بد فرهنگی ودینی ،فتنه یکی از فرقه های ضاله درمنطقه به شدت روبه رشد است بطوری که تعداد آنها درمنطقه حدود 3تا4هزار نفر است و موجب شبهه و تردید دراذهان مردم و سستترشدن عقاید آنها میشوند. مسئله تأسف برانگیز این است که چون این منطقه ازمناطق گرمسیر کشور به شمارمی روند و بیشتر ایام سال درآنجا مردم گرفتارگرمای شدید هستند ، نیاز شدیدی به وسایل خنک کننده (اعم ازکولرگازی ،یخچال،کولرماشین و... خصوصا در دمای بالای 45درجه تابستان) و نیز وسایل گرمکننده در زمستان دارند ولذا مردم با توجه به استفاده فراوان از این وسایل نیازمند بهرمندی از گارانتی آنها میباشند .اما کارفنی شهر در قبضه این فرقه است بطوری که همه نمایندگیهای خدمات پس ازفروش این لوازم دراختیارآنهاست
بنابرین در این منطقه ،با این جمعیت و وضعیت مالی و فرهنگی، همه مردم خود را محتاج به این ها میدانند واگر فرد مسلمان مومن نخواهد ازاین افراد برای تعمیر لوازم فوقالذکر استفاده کند مجبور است حدودا دویست و پنجاه کیلومتر راه را طی کند.
آن ها کارگرانی را در کارگاههای خود دراختیار دارند که شیعه هستند و گاهی بیش از دوازده سال است پیش آنها کارمیکنند که اگر روزی نباشند کارآنها لنگ میماند ولی این کارگران بخاطرنداشتن سرمایه و همکاری نکردن مسئولین نمی توانند برای خود امتیاز بگیرند ومغازهای به راه بیندازند ،باصحبتهائی که بابعضی ازآن کارگران شده معلوم شد که حتی بعضی از آن ها تغییر مذهب داده اند.
آن ها با ارزان فروشی و مهارت در کار مردم را به خود جذب میکنند بطوری که مردم میگویند ما ازآنها راضی هستیم وآنها خیلی خوش برخورد ومنصف هستند، چرا به سراغشان نرویم ؟ درمنطقه دارای محافل و جلساتی می باشند حتی بطور مخفیانه باغهائی هم برای هوسرانی های خود دارند،اینها هیچ وقت دست ازتبلیغ آئین خود برنمی دارند و با توجه به کارشان در هر خانهای که برای تعمیر میروند به تفرقه اندازی بین مسلمانان و تبلیغ خود می پردازند (دراین رابطه سی دی صوتی هم موجود می باشد)
این منطقه نسبت به درگیریهای سیاسی ازشهرهای ممتاز کشور محسوب میشود و مسئولین این شهرستان نوعا گرفتار مسائل سیاسی و اغراض شخصی هستند ،وکمتر وقت می کنند به این مسائل مهم بپردازند، کمتر ارگان وسازمانی هست که ازاین فرقه درآنجا استفاده نشده باشد حتی سیستم خنک کننده بزرگترین مسجد شهر توسط اینان نصب شده است.
بعضی ازمسئولین برای برگزاری جلسهای سیاسی شاید میلیونها تومان خرج می کنند ولی برای کار فرهنگی بودجهای سراغ ندارند،نوعا مسئولین به اصطلاح فرهنگی شهرهم ازعقاید وریشه این فرقه ساختگی اطلاعات کافی ندارند و هنگام درخواست همکاری آنها راکم و بی خطرمی دانند درحالی که هر روز کارشان گسترش پیدا میکند وتعدادشان بیشتر می شود.
|
همه به حال کودکی که لال متولد شده بود تأسف می خوردند جز یک نفر که با خود می اندیشید: او(کودک) هیچگاه چیزی نخواهد گفت که باعث رنجش دلی شود.
|
|
اگر بخواهید رشد یا افول فرهنگ یک جامعه را بسنجید از چه نشانههایی کمک میگیرید.پیشنهاد میکنم در کنار همه روشها و ملاک و معیارها این دو را هم در نظر بگیرید،شاید این دو خصوصا در یک جامعه دینی شما را از پرداختن به بقیه خط کشیها بینیاز کند :یک،بیاعتنایی به آئین هایی که جلوههای اطاعت از خدا هستند و دو، مهم شدن خواستهها و هوسهای درونی افراد که آن ها را به انجام هر کاری وادار میکند.(مستفاد از آیه 59 سوره مبارکه مریم)
|
این پاسخ به آخرین کامنت جناب پرسشگر است.خدا کند پاسخ من هم آخرین باشد.
فرض کنیم من کاملا با شما هم عقیده ام آیا نتیجه این می شود:؟
1- این حق خانواده آقای رجایی است که تعیین کنند چه کسی ادعای پیروی از ایشان را بکند.
2-فاصله جنگ باافزایش چند برابری قیمت مسکن در سری قبل اصلا نکته مهمی نیست و ربطی هم به گروه هایی که با سیاست های سرمایه سالارانه دولت سازندگی قدرت گرفته بودند نداشت.به هیچ وجه.
3-گور بابای همه کسانی که توی دنیا مظلوم واقع می شوند.
4-به بهانه تعهد تخصص را له کرده ایم.دقت کنید له کرده ایم.هیچ کارشناسی توی مجلس پیدا نمی کنید.هیچ متخصصی حق کارکردن را در فضاهای علمی ندارد.باید متعهدها را سرببریم تا جای کار برای متخصص ها فراهم شود چون حتی اگر متعهدی تخصص هم داشته باشد ممکن است تعهدش مزاحم تخصصش شود.همه اش هم به احمدی نژاد برمی گردد حتی همان اول انقلاب .حتی وقتی مهندس میرسلیم وزیر فرهنگ رفسنجانی بود و حتی همین الآن که مرعشی همه کار حتی اجتهاد می کند.
5-این محمد حسین فقط هیاهو می کند.درست است که نگفته که لرزیده است اما پرسشگر می داند که لرزیده وبه همین خاطر گفته که راضی به لرزش او نیست.اگر راست می گوید معقول بحث کند.حرف حساب بزند.چرا به کنایه حرف می زند که ما گیج بشویم و نفهمیم منظورش از خانواده چیست.درست است که او سعی می کند سیاه سفید را با هم ببیند اما این کا در مورد دولت احمدی نژاد بی عقلی است.چرا معقول بحث نمی کند؟او حق ندارد یک نکته مثبت هم ببیند.او بی جهت به آمارها دل خوش است.همه آمارها دروغند حتی آمارهای جهانی درباره رشد اقتصادی.مردمی هم که می گویند با تسهیلات دولت کار گرفته اند مشتی دروغ گویند چون حرف هایشان به نفع احمدی نژاد است.کار را فقط آن هایی تولید کردند که کارخانه مونتاژ کالاهای خارجی می زدند و با پول مردم طرف های خارجی را هم از ورشکستگی نجات می دادند.
6-محمدحسین نمی داند سفسطه چیست وگرنه می گفت که سفسطه یعنی ادعای یقینی با مقدمات ظنی و مصادره به مطلوب کردن وقایع و خلاصه خلط مباحث.البته این در مورد جمله زیر مصداق پیدا نمی کند:
«تهدیدات امنیتی ایران با سیاست گفت وگو به طور کامل خنثی شده بود. این ادعا ها زندگی عادی را نیز برای اقلیت های شیعه در بسیاری از کشورهای جهان بسیار دشوار کرده بود. سیاست اعتمادسازی و گفت وگو باعث شده که این ترفندها به طور کامل کنار گذاشته شود.»(اعتماد 12/8/86) و مثلا در یمن سال82شیعیان در آسایش کامل به سر می بردند و اخباری هم که منتشر می شد دروغ بود کاملا کاملا.
و«سیاست اعتماد سازی و تنش زدایی، تدریجاً نقش محوری ایران به عنوان بزرگ ترین قدرت منطقه یی برای برقراری صلح و امنیت در منطقه را پذیرفتنی کرد و باعث شد که با سقوط دولت های شرور در منطقه موقعیت ایران به بالاترین سطح خود در تاریخ معاصر ایران ارتقا یابد.»(همان) سقوط دولت های شرور خیلی هم به سیاست اعتماد سازی مربوط است.و در عین حال رسیدن ایران به بالاترین سطح خود در تاریخ معاصر معلول سیاست اعتماد سازی بود نه سقوط دولت های شرور.و از طرفی سیاست اعتماد سازی و چاکرم نوکرم به این و آن باعث شد ما را قدرت حساب کنند و یک ربط خیلی جالبی هم به سقوط دولت های شرور دارد وانگهی حمله به افغانستان وعراق کاملا در همین بستر یعنی آمادگی پذیرفتن ایران صلح طلب شکل گرفت و ما باید به جای گیر دادن به حضور آمریکا به سقوط دولت های شرور اشاره کنیم چرا که دولت های شرور نمی گذاشتند ما به عنوان قدرت صلح طلب شناخته بشویم و نقش محوری ایفا کنیم.(انصافا چقدر سفسطه نکردن سخت است)
خاکستری هم رنگی هست
از حق نگذریم برخی فرصت ها که با سید محمد خاتمی در روابط بین المللی نصیب کشور شد ستودنی بود.
همه سیاست های دولت و رفتارهای آنان خالی از اشتباه نبوده مثل دولت های قبل.نه؟
آقای پرسشگر عزیز به خاطر ادامه دادن گفتگویتان واقعا تشکر می کنم و شما را از دوستان خود به شمار می آورم و پیشنهاد می کنم برای جلوگیری از آفات گفتگوی رسانه ای که پذیرفتن را گاهی سخت می کند اگر مایلید برایم میل بفرستید.دوست دارم با هویت واقعی تان هم آشنا شوم.شاید موضوعات دیگری هم باشد که بتوانیم درباره اش تبادل نظر کنیم.سیاسی نویسی معمولا چیزی به آدم نمی افزاید.پاسخ امروز به خاطرش طنز ناشیانه اش شاید گزنده باشد کمی لذا اگر از آن ذره ای دلخوری حاصل شده است خواهش می کنم نوشته ام را نادیده بگیرید چون قصدم ناراحت کردن شما نبود.این یکی را واقعا مطمئنم.
|
محمد برای شما الگوی خوبی است قرآن کریم.درباره معنی الگو و الگوپذیری لابد حرفهای زیادی شنیدهاید اما براستی چگونه میتوان از رفتار کسانی که در زمانهای متفاوت با زمان ما میزیسته اند برای بهتر ساختن زندگی امروزمان بهره بگیریم؟شاید مناسبترین و مطمئنترین روش برای فهم چگونگی الگوپذیری از پیامبر و پیشوایان معصوم،یافتن اهداف و مقاصد آنها باشد.شناخت اهداف و خواست نهایی ایشان از رفتارهای جزئی ما را کمک میکند تا با دست یافتن به یک زمینه کلی ضمن تفسیر همه چیزهایی که از آنها به ما رسیده است و رفع تناقضهای ظاهری، برای یافتن روشهای جدید در اجرای خواستهای الاهی وتأمین سعادت انسان در پرتو دین سنجیدهتر عمل کنیم.
|
پست قبلی بازتاب جالبی در میان کسانی داشت که با محتوای آن موافق نبودند.به جا دیدم یکی از کامنت های پست قبلی را بدون کم و کاست ارائه کنم و درباره آن به چند نکته خیلی گذرا اشاره کنم بلکه غائله بخوابد و ما هم منبعد بیشتر دور همان مسائل فرهنگی بگردیم و کم تر خود را در معرض این قسم حملات قرار دهیم.چه همین کامنتی که خواهید دید و کامنت دیگری که به بدترین توهین ها متوسل شده است به خوبی نشان می دهد فضا برای طرح عادی یک فکر وجود ندارد و گویی برخی آماده اند کسی را پیدا کنند و فیالفور خرخره اش را بجوند.
1-در این نوشتار که برای یک کامنت کمی طولانی به نظر می رسد و انصافا باید از ایشان به خاطر این زحمت قدردانی کرد چنین تصور شده است که محمدحسین یک اصولگرای دوآتشه حزبی است که به میدان آمده تا به دفاع همه جانبه از دولت پرداخته دیگران را با دم تیغ حرف های راست و دروغ لت و پار کند.من البته منش احمدی نژاد را به حقانیت نزدیک می بینم و بر همه رسم های متزورانه گذشته ترجیح می دهم اما معنی اش این نیست همه چیز را رو به راه می دانم.لذا انصاف و اعتدال را در این می بینم که دربرابر حرفی که در پست قبلی زده شد فقط به نقد همان ایده پرداخته شود.و خصوصا افرادی که خود را پرسشگر می نامند قبل از آن که از همه نظرات من آگاه بشوند شمشیر نکشند.من معتقدم همه ما باید تنها به حق پایبند باشیم و نه به حزب و نه به علایق شخصی و عاطفیمان و نه به موضع گیریهای گذشته مان ونه خیلی چیزهای دیگر.محمد حسین دوستانی دارد که با او در نظرات سیاسی کاملا مغایرند اما فوق العاده با آن ها صمیمی است.پس کمی آرام بگیریم.
2-نظراتی که در این کامنت ارائه شده با لحنی کاملا دلسوزانه سعی می کند خود را حقیقت جلوه دهد اما متأسفانه گاهی از مبنای درستی برخوردار نیست.مثلا در سوال5 نویسنده نشان داده است که چیزی از رابطه درآمد نفتی و فقر مردم نمی داند و مثل دستفروش سرکوچه ما تصور می کند هر چه درآمد نفتی بالا می رود بلافاصله باید پول بیشتری توی جیب مردم برود.و همچنین نویسنده با سادگی تمام قصد دارد با ملاک قرار دادن تورم به طور کلی فقیر یا غنی شدن مردم را طی دوسال ریاست جمهوری بسنجد.گویا تورم در این دولت زاییده شده.کاهش بیکاری هم که اهمیت ندارد.باید پرسید اگر رئیس جمهور که با مردم دورترین نقاط ایران از مرکز دیدار داشته(به استقبال ها اصلا کاری ندارم) فقط محله خودشان را می بیند شمای پرسشگر کجا را می بینید؟آیا از محرومیت مردم سیستان،ایلام،کرمان ووو خبرداری؟همان ها که وقتی مجلس ششمی ها تحصن کرده مهمان سخاوت مجلس شده بودند لنگ هزار تومان بودند؟من فرزند کرمانم و بسیاری این محرومیت ها از نزدیک دیده ام در همان زمانی که آقای خاتمی مردم جیرفت را مردم جهرم خطاب کرده بود و طایفه هزار فامیل برثروت خود می افزود.شما آن روز کجا بودی؟راستی چرا خبرنگاران روزنامه های مدعی مردم سالاری از پیگیری و اطلاع از روند فعالیت های عمرانی دولت طفره رفتند؟مشکلات فراوانی وجود دارد.اما سوال مرا پاسخ دهید:آیا اینان که امروز سنگ مشکلات را به سینه می زنند در رفتار خود صادقند؟یا از سرپا ماندن دولتی که به برخی همسایه ها وعده سقوطش را داده بودند ناراحتند؟ فرض کنید من معنی وظیفه را نمی دانم.شما خودتان حرفتان را تکمیل کنید وبه من بگوئید آیا در دولت های قبل مردم می توانستند انتظار انجام بدیهی ترین وظیفه همان دولت را داشته باشند.؟
3-در قاموس عدالت خواهی اشخاص مهم نیستند. سران کوکلس کلان امریکا یا چاوز یا گوارا که شهادت در مورد امثال او یاوه ای بیش نیست و باقی مظاهر مشهور جبهه ضد امریکا هیچ کدام منظور من نبودند.من از مردمی سخن می گویم که به خاطر سیاست های اقتصادی،فرهنگی ونظامی آمریکا زندگی شان را می بازند در زندان های همه دنیا در کشورهای اشغال شده که چندتایی است وکشورهای استعمارشده که بسیارند.من از اندیشمندانی سخن می گویم که به خاطر مخالفت بایکوت می شوند اگر محاکمه و زندانی نشوند.من از نسل کشی هایی دلخونم که در تاریخ غرب نو و زیر نگاه امریکا اتفاق افتاده و حتی من و تو گاه تا سال ها از آن ها بی خبر می مانیم.دوست من ،چاوز و چه کیلویی چند؟تو درباره آن ها از من پرسیده بودی که چماقشان کردی بر سر من؟و نتیجه گرفته ای:فاین تذهبون؟ مذهب ما از آن چه تو را چنان به هیجان واداشت منزه است.
4-گفته شده است:همه می دانیم این استقبالات از تمامی سردمداران در تمامی طول تاریخ انجام شده و همیشه مردم در برابر بزرگان زمان طاق نصرت ها ساخته اند. همین طور است خصوصا طاق نصرتی! که مردم برای رضا و محمدرضا ساختند در تاریخ بی نظیر بود.اما این همهی جواب من نیست.بر اساس آن چه ایشان از مضمون!کلام امام نتیجه گرفته اند لازم است چند سال یک بار رفراندوم عمومی برگزار شود تا فرزندان پدرانی که مرحوم شده اند نظر خود را در شکل حکومت دخالت دهند.بلکه با وجود احتمال عوض شدن هر لحظه ای نظرات لازم است هر روز و اگر ممکن باشد روزی چند بار این رفراندوم برگزار شود تا از مقبولیت نظام مطمئن شویم!غیر از این است؟اما این چیزی نیست که شما می خواهید بگوئید.شما و کسانی که در این باره چون شما می اندیشند معتقدند هر وقت که شما تشخیص دادید باید همه فوری به همین نتیجه برسند و همه انتخابات ها هرچند نتیجه آن نشان از پایبندی بالای 50درصدی مردم داشته باشد به کناری گذاشته شوند و حاکم بلافاصله خواست شما را اجرا کند. یا شاید می پسندید شما هم در کنار این حکومت حکومت دیگری تشکیل دهید تا مجبور نباشید در نظامی ادامه حیات دهید که نسل قبل با چنگ و دندان به دست آوردند.می بینید اگر هیاهو را از برخی حرف ها کسر کنیم چه باقی می ماند؟
5-درباره سیره سیاسی حضرت رسول صلی الله علیه وآله وامام حسن علیه السلام با دو ملاک متفاوت روبه روئیم و هر دو به اضافه سایر ملاکات باید در همه رفتارهایمان لحاظ شود.وارد این بحث تخصصی نمی شوم که اگر دوست پرسشگرمان حوصله اش را داشت خودش وارد آن می شد.اما آنچه من دنبالش گشتم و نیافتم ربط قضیه بود.پیامبر با کفار صلح کرد.مگر ما جنگیدیم؟ وانگهی آیا پیامبر در صلحش به آن ها پناه هم برد وطرح دوستی ریخت؟یا همان موقع هم آیات «ولاترکنوا...»حاکم بود. آن چه شما از آن دفاع می کنید اتفاقا به رفتار ابوموسی اشعری بیشتر شباهت دارد تا سیره رسول.نشان به این نشانه که وقتی امریکایی ها درگوشی از ما معذرت خواهی می کردند در رسانه ها و با صدای رسا ما را محمور شرارت می خواندند.یادتان هست؟فارجعوا الی التاریخ.
6-اما درباره فلسطین.این قسمت را چون به روزنامه اعتماد مربوط می شد گذاشتم برای خاتمه.
متأسفانه لحن مقاله مذکور بر خلاف آنچه معمولا در روزنامه شرق شاهد بودیم به طور آشکاری برانگیخته،عصبی و سفسطه آمیز است از این جهت که آنچه نویسنده اش بازگو می کند ناشیانه از لابلای وقایع و اخبار گزینش شده است و رخدادهای دوپلو برای آن که خوب به بدنه کار در بیایند با اضافه قیدهای تأکیدی که شگرد کهنه ای است همراه شده اند.اگر بخواهیم حقیقت را بازیابیم کافی است همان مقاله را نویسنده بازنویسی کند و این بار همه ورق های تاریخ را(از سال های سال قبل از 1946 و حتی پیش تر از آن) بخواند و بازگوید، جریانات رخداده را از همه جوانب آن بنگرد و به جای خواننده نتیجه گیری نکند.در این باره بهتر است کمی بیش از نوک بینی را هم دیده و نیز اندکی به وعده های الاهی دل بسته ضمنا هشدار قرآن را درباره کتمان حقایق فراموش نکنیم.دوست عزیز پرسشگر.در دنیا چیزهای خیلی مهمی وجود دارد اما همیشه از خودت بپرس آیا چیزهای مهمتری هم هست؟
موفق باشید.
واما اصل پیام پرسشگر:
با سلام خدمت برادر محمد حسین عزیز
از شما یک سوال دارم دوست عزیز:
1- اصلا شما مقاله فوق را کامل خواندید؟ در مقاله فوق به درستی اثبات شده که طرح مساله هولوکاست بیشتر از اینکه به نفع فلسطینی ها باشه، به ضرر آنها تمام شده است. اگر آن استدلال را قبول ندارید و می گوئید اشتباه است با دلیل و متقن بفرمائید اشتباه است و اگر درست بود به صحت ان اقرار فرمائید. لطفا سرراست جواب بدهید...
2- از طرف دیگر در مورد بحث گفتگوی تمدنها؛ برادر عزیز آیا شما مقتضیات زمان را در آن سالها درک کرده اید؟ آیا در ان هنگام که نفت به بشکه ای 7.5 دلار رسیده بود و دنیا بخصوص بعد از 11 سپتامبر آماده پیدا کردن یک مظنون و دراز کردن آن بود را به یاد دارید؟ آیا می دانی همان نظریه باعث شد تا وزیر امور خارجه آمریکا رسما از ایران به خاطر کودتای 28 مرداد عذرخواهی کند؟ معنی عذرخواهی رسمی در دیپلماسی را می دانی؟ یادت باشد حتی حضرت رسول (ص) در زمانی با کفار صلح می نماید .. به علت اقتضای شرایط...یا امام حسن (ع) با بدترین دشمن خود صلح می کند...آیا عمل این بزرگواران را باید با چه معیاری سنجید؟
3- فرمودید با معیار تفکر حضرت امام -ره- مشکلی ندارید. پس قاعدتا نباید با نظر ایشان مبنی بر میزان بودن رای ملت مشکلی داشته باشید. تا جائیکه یادم می آید حضرت امام اعتقاد داشتند که به صرف اینکه پدران نوع خاصی از حکومت را می پسندیدند نباید آن شیوه حکومتی برای فرزندان هم پسندیده شود - نقل به مضمون- پس آیا بزرگان شما که دائم دم از برگزاری رفراندوم در فلسطین می زنند، آیا راضی به برگزاری همان رفراندوم در کشور خودشان هستند؟
یک نکته: لطفا چیزهایی که عملا فاقد ارزش اثباتی هستند مثلا استقبال میلیونی - به زعم خودتان البته- از مقامات و ... را به عنوان سند مشروعیت مطرح نکنید که همه می دانیم این استقبالات از تمامی سردمداران در تمامی طول تاریخ انجام شده و همیشه مردم در برابر بزرگان زمان طاق نصرت ها ساخته اند و فردا همان مردم همان افراد را به بدترین وضعی بدرقه کرده اند..شما که تاریخ بلدید ..پس این قضایا را زیاد دیده اید...
4- این قلب آزادگان جهان و اندیشمندان جهان کجاست؟ به طور مثال آیا سران کوکلس کلان امریکا که به عنوان مهمان کنفرانس هولوکاست در تهران حضور داشتند، از نظر شما جزو این دسته هستند؟ برادر چاوز که چند روز ژبش بر دستان خانم سوپر مدل انگلیسی بوسه زد چطور؟ برادر چه گوارا ( اگر تاکنون از طرف شما به افتخار شهادت نرسیده باشد) که با شهید بزرگوار چمران به دست افراد جاهل یکسان شد هم جزو همین افراد است؟ فاین تذهبون؟؟؟
5- دوست عزیز، بدان که کاد الفقر ان یکون کفرا... خودت صادقانه بگو که در این سالها آیا فقر مردم - با این مقدار در آمد نفتی- افزایش یافته است یا کاهش یافته؟ - البته به غیر از محله ریاست محترم جمهور و یا همان قصابی محل خرید ایشان - پس اگر کسی از دولت مملکت خودش حداقل وظایفی که شرعا و قانونا عهده دار است را طلبید، شما ناراحت نشو و اگر هم خواستی ناراحت شوی، برای مردمی ناراحت بشو که حتی از دولت خودشان نمی توانند انتظار انجام بدیهی ترین وظیفه - دقت کن وظیفه....حتما معنیش را خوب بلدی؟ - همان دولت را داشته باشد.
در نهایت....اللهم اجعل عاقبه امورنا خیرا
|
روزنامه اعتماد شنبه سعی کرد دوقطعنامه سازمان ملل را که به خاتمی و احمدی نژاد مربوط می شد دست مایه قرار دهد و نتیجه بگیرد آنچه اقتدار و عزت می نامد در ریاست جمهوری خاتمی افزایش یافته و با احمدی نژاد به باد رفته است.من قصد ندارم جوابی بدهم گو این که اساسا وقتی کسانی ملاک هایشان با شما متفاوت است هیچ جوری حرف شما را نمی پسندند.اما نمی توانم خود را راضی کنم حداقل این چند پرسش را با شما در میان نگذارم:
1-براستی اگر این دعوا را به تفکر حضرت امام عرضه کنیم،چه نتیجه خواهیم گرفت؟
آیا امام نیز طرح گفتگوی تمدن ها را در میانه چنگ و دندان نشان دادن های قدرت های فریب کار و استقبال سازمانی که آن را وسیله چپاول بیشتر ملت های مظلوم می دانست باعث اقتدار و افتخار می دانست و انکار یهودی سوزی ،ایستادگی دربرابر مسلمات نظام سلطه گر و سلطه پذیر و محکوم شدن در مجمعی فرآمده از حکومت های سلطه گر یا سلطه پذیر را مایه خفت و سرافکندگی وبه خطر افتادن امنیت و اعتماد بین المللی و از این جهت مستحق توبیخ می دانست؟
2-اگر به جای سران حکومت ها و مجامع جهانی آن ها و رسانه های ناسالم جهانی عزت و اقتدار را در قلب های زخم خورده آزادگان جهان جستجو کنیم،اگر سراغ ملت ها برویم و با اندیشنمدان آزاد جهان گفتگو کنیم آیا همین نتیجه را خواهیم گرفت.کدام یک برای ما مهم تر است؟ما برای چه انقلاب کردیم؟شاه مشکلش چه بود؟
3-اگر به تاریخ مراجعه کنیم و سابقه نهاد بین المللی را ورق بزنیم،اگر قهرمانان تاریخ را بازیابیم و پای سخنانشان بنشینیم،اگر به اوج وافول ملت ها خوب بنگریم و ریشه های آن را در نسبت با سادگی و خوش باوری حکومت هایشان یا کیاست و دوراندیشی و شجاعت آن ها بررسی کنیم،به راستی برگ برنده را در کدام دست می بینیم؟
4-...و قرآن.سیره پیامبر و اهل بیت.چه چیزهایی را که نباید به بعضی ها یادآوری کرد.زمانه عوض شده است و معادلات پیچیده شده است.بله!خیلی چیزها عوض شده است و با این با حساب بهتر نیست بالکل دست از این مسلمانی دولا دولا برداریم؟
پوزش:قرار نبود اینجا پست های طولانی تر از چند خط ببینید.ولی چه می شود کرد گاهی درد همه قواعد خودساخته را نادیده می گیرد.
|
دربرابر عملکرد یک دولت درست تر آن است که فقط دو دسته اظهارندهی نظر داشته باشیم؛یکی منصف و دیگری بیانصاف.به این که چگونه می شود بعضی ها ناچار می شوند از در بیانصافی وارد شوند فعلا یا شاید برای همیشه کاری ندارم اما؛ آن چه راه را برای رعایت انصاف باز می گذارد این است که از حداقل منافع حزبی و سیاسی برخوردار باشی.یا منافعت به گونه ای باشد که ربطی به سیاه یا سفید نمایی دیگران نداشته باشی.البته به این معادله ساده باید وجه دیگری هم افزود و آن اینکه وقتی عدهای قصد می کنند فقط بی انصافی کنند و فقط سیاه نمایی کنند و خرده گیری،لاجرم عده ای در مقابل، برخود فرض می گیرند که مدام روی دیگر سکه را و سفیدی های مغفول مانده را داد بزنند.اصولا با وجود گروه نخست ضرورتی وجود ندارد که گروه دوم سیاه وسفید را با هم بگوید هر چند منصف باشد.درست یا غلط این چیزی است که جریان دارد.
|
خاطرات یوری مودین در کتاب پنج دوست کمبریجی من نکات و اتفاقات جالبی را از کشمکش های طولانی سرویس های امنیتی کشورهای درگیر در جنگ جهانی دوم در خلال جنگ و سال های قبل و بعد از آن بازگو می کند.یکی از این اتفاقات که از افتخارات بزرگ شبکه جاسوسی اتحاد شوروی به شمار می رود این است:سرویس مخفی بریتانیا(انگلستان)یک جاسوس روسیه(هرولد آدریان راسل فیلبی) را به سرپرستی بخشی منصوب کرده بود که وظیفه اصلی آن هدایت نبرد علیه جاسوس های روسی بود(ص60).آنچه حائز اهمیت است این که واقعیت مضحک آقای فیلبی به شدت قابلیت آن را دارد که در بقیه کشورها و توسط سایر شیکه های جاسوسی تکرار شود.اما آنچه بسیار نادر و وحشت آور است چیز دیگری است:شخصی در عالی ترین رده های شورای عالی امنیت ملی ایران با شواهد و مدارک مستند بسیار به جاسوسی و افشای اسرار فوق سری نظام متهم،دستگیر و بازجویی شود اما اندکی بعد با قرار وثیقه چندمیلیونی آزاد شود و همه پیگیری های دولت و نمایندگان مجلس بی سرانجام بماند... .
توضیح فوری ضروری ملتمسانه مذبوحانه:محمدحسین هیچ نظرخاصی در این مورد ندارد ومسئولیت هرگونه نتیجه گیری را هم متوجه خوانندگان می داند.
|